·اگر انسان بداند که از بین نمی
رود،زندگی برایش شیرین می شود. بزرگترین نگرانی انسان ، ازبین رفتن و معدوم شدن
است البته اگر باور کند که همیشه خواهد بود و فقط منزل عوض می کند چنین شخصی دیگر
نگرانی و دلهره نخواهد داشت. و راحت زندگی می کند.برزخ برای مومنان، بزرگتر و روشن
تر و شیرین تر از این عالم است در آنجا (فرد مومن)منتظر است تا دوستان و آشنایان
زودتر به او ملحق شوند و برای آنها دعا می کند. در اثر اعمال نیک ما، به گذشتگان
ثواب می رسد و چون ثواب ما به آنها رسیده، متقابلاً از آنها نیز به ما ثواب می
رسد، ما موجود گسیخته از آینده نیستیم، انسان می تواند در تمام اعمال نیک گذشتگان از اول خلقت تا کنون شریک باشد
چرا که نیت تاثیر گذار در اعمال خواهد بوبه قیامت معاد گفته می شود از آن جهت که محل بازگشتن
است، بازگشت به جایی که قبلاً آنجا بودیم هر کس منتظر واقعی باشد چشم دلش باز می
شود و می بیند که در محضر امام علیه السلام است ولی گناه باعث می شود دستمان به
امام نرسد، همچون کسی که عطش است و فلج، که در این صورت نمی تواند از آبی که در
کنارش گذاشته اند حتی یک قطره هم بردارد و بنوشد آنقدر که کمالات، در ما محقق شد به همان مقدارگناه نمی کنیم ، کسی
که نمازش او را از گناه دور نمی کند بداند که آن نماز او را از خدا دور کرده استاگر انسان آزاد شود آسمانها و زمین
آزاد می شود ، هم اینک آسمانها و زمین در اثر حرکات نسنجیده انسانها در سجن و
اسارت است ، نمی تواند آن استعدادهای درونی خود را به نمایش گذارد، زمین هم اینک
به غلت کارهای بد مردم ، محصولی شایسته را نمی تواند ارائه دهد ولی بعد از ظهور
حجت الهی ، زمین محصول های شایسته ای می دهد. زمین هم اینکه انسان های شایسته را
دید ، زنده می شود ، زنده بودن زمین منوط به انسان های شایسته است وقتی انسان
شیرینی عبادت را چشید چکار به غیر خدا دارد ، آن وقت قلبش حرم خداست من در آسمان
ها و زمین نمی گنجم ولی در قلب بنده مومنم می گنجم.
ما کسی در میان ما بود که حریص بود به یاد دادن و سختی ها را در راه
تبلیغ دین به جان می خرید، چه در رفت و آمدهای فراوانش به جلسات متعدد، هیئت های
مختلف، یا زمانی که در گرمای ظهر مرداد در همایشی که به نام شهیدان برگزار می شد
به دعوت هیئت متوسلین ام الائمه از ارومیه به تبریز آمد و آیه معروف شهادت را
تفسیر کرد، چه زمانی کهشب هنگام از جلسات مسجد انگجی با ماشین شخصی اش به ارومیه بر می گشت
و چه زمان تدریس در حوزه و دانشگاه و مهد قرآن با این نوع فهم دین، حاج آقا براعتی
الگو به تمام معنا بود، وارد زندگی خانوادگی اش هم که می شدی به صمیمیت و صفا و
عاطفه این خانواده غبطه می خوردی. رفتار بزرگوارانه ایشان با همسر و فرزندان که به
زیبایی از طرف آنان نیز انعکاس داشت در سایه خدا محوری و عمل مقدور بود و بس!
اصلاً هر کس حاج آقا براعتی را می شناخت غیر ممکن بود غیر از این از او ببیند.
شریک واقعی زندگی بود و آئینه مرد خدایی .... مردی که در کل 24ساعت شاید یک پنجم
دیگران غذا می خورد اما کار و تلاش و ثمراتش برای دیگران فوق تصور بود... طلبه ای
که از قم به عنوان جانشین نهاد رهبری در دانشگاه ها معرفی شد و به تبریز آمد، حدود
5 سال در تبریز ماند و سرپرست نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه بود، حدود سه چهار
سال پیش به ارومیه رفت و دو سال مدیر کل اوقاف آنجا بود. آنجا هم خیلی مظلومانه
کار می کرد، طوری که فعالیت و اصرار ایشان بر انجام حق به مذاف خیلی ها خوش نمی
آمد... حاج آقا براعتی پس از عزل از مدیر کلی اوقاف ارومیه به عنوان مسئول نهاد
رهبری در دانشگاه آزاد ارومیه به راهش ادامه می داد. حاج آقا از خیلی چیزها بری
بود: از منفعت طلبی و تظاهر و ریاکاری، از کوتاه آمدن از اصولی که به آنها ایمان
داشت، از کم گذاشتن در درس و بحث و کوتاهی کردن در تبلیغ دین.